از ما است اين ديار

اين ديار كه سر ِ ماديانى را ماند
به تك در رسيده ز اقصاى آسيا
تا در مديترانه غوطه خورد...
از ما است اين ديار.
مُچ، غرقه‏ى خون
دندان‏ها فشرده به هم
برهنه پاى،
اين سرزمين كه فرشى ابريشمين را ماند
اين دوزخ
اين بهشت
از آن ما است 
.
فروبسته ماناد هر در كه از آن ِ ديگران است
جاودانه فروبسته ماناد!
آدمى از برده‏ى آدمى بودن دست بداراد! -
اين است صلاى ما.
زيستن به سان درختى، تنها و آزاد،
برادرانه زيستن به سان درختان ِ يكى جنگل -
اين است روياى ما.